مریم دلش عروسک میخواهد و سبا دوست دارد باز هم دامن بخرد. اگر مادر به مریم بگوید این همه عروسک داری تا عروسک قبلیات خراب نشده باشد برایت جدیدش را نمیخرم، پدربزرگ، عمه، خاله، و حتی بابا هست که از این قاعده سرپیچی کند و برای مریم یک عروسک جدید بخرد تا به کمد باربیهای ریز و درشتش اضافه کند.
اما سبا به تقلید از شخصیتهای تلویزیونی و کارتونی که دائم به ضرب جادو و جنبل یا جیب پر تهیهکننده، لباسهای رنگارنگ میپوشند، دوست دارد هر روز ۱۰ دست لباس عوض کند و چون مادرش هم روزی دو سه دست لباس عوض میکند، این کار او زیاد عجیب نیست.
اگر بابا به او بگوید یک نفر هست که در خانه با ولخرجی لباسهای رنگوارنگ بخرد، تو دیگر نمیخواهد این کار را بکنی، مادر ناراحت میشود و برای انتقام هم که شده، یک لباس جدید برای سبا میخرد.
امروز با وجود تنگناهای اقتصادی، بچههایی که در فضایی انتزاعی مملو از خواستههای رنگارنگ برآورده شده زندگی میکنند، کم نیستند و با این وضع بزودی از پس خواستههای آنها بر نمیآییم و از آنها جوانانی میسازیم که نمیتوانند متناسب با خواستههایشان پول درآورند. آن روز چیزی که برای آنها به میراث ماند، دو سه عدد ماهی است نه هنر ماهیگیری که آینده آنها را تضمین میکند !!!
الف مثل اقتصاد
شاید عقل معاش و فکر اقتصادی چیزی نباشد که بتوان به عنوان اولین حرفهای زندگی به کودک آموخت ولی آنچه ما انجام میدهیم، عملکرد آینده آنان را در رابطه با زندگی شکل خواهد داد.
کودک چقدر اسباببازی دارد؟ آیا با مفهوم نداشتن آشناست؟ آیا محدودیتی برای خواستههایش تصور میکند؟
اگر از همان ابتدا با زیادهروی نسبت به در اختیار گذاشتن همه چیز، به کودک نشان دهیم که برای او محدودیتی وجود ندارد، هرگز کودک الف اول اقتصاد را نخواهد آموخت.
آنتوان ماکارنکو در کتاب گفتارهایی درباره تربیت فرزندان، توجه ویژهای به تربیت اقتصادی فرزندان دارد. وی در این خصوص اعتقاد دارد: آموزش انسانی شرافتمند بودن به فرزندان کافی نیست بلکه لازم است آنان یاد بگیرند که مدیرانی خوب و شرافتمند نیز باشند. به همین دلیل توجه به اقتصاد در خانواده، زمینه بسیار مناسبی برای پرورش خصوصیات مهم اخلاقی در مدیران آینده جامعه است.
به اعتقاد این اندیشمند، با مدیریت صحیح و بجا در اقتصاد خانواده، خصوصیات جمعگرایی، صداقت، دلسوزی، صرفهجویی، مسوولیتپذیری، استعداد سمتگیری و دیگر خصوصیات مثبت، رشد و پرورش مییابد. هرگاه بچهها از محل عایدی خانواده خود اطلاعی نداشته باشند و عادت کنند صرفا نیازمندیهای خود را مرتفع سازند و به نیازمندیهای سایر اعضای خانواده بیاعتنا باشند، صرفا مصرفکنندگان حریصی خواهند بود که بعدها میتوانند هم برای خود و هم برای جامعه زیانهای جبرانناپذیری به بار بیاورند.
رمز موفقیت
ندا، خانمی ۴۵ ساله و موفق است که ازدواج مناسب کرده و فرزندان خوبی نیز تربیت کرده است. او میگوید: وقتی خیلی کوچک بودم، پدرم به من میآموخت که در یک خانواده مهم این نیست که همه چیز را به خود اختصاص دهی بلکه اینکه همه چیز را برای همه بخواهی، مهمتر است.
او برای اینکه ارزش پول و زحمات او را درک کنم، به من میگفت: میخواهی تو را استخدام کنم و من که آن روزها ۶ ساله بودم، میگفتم بله. ما قرار گذاشتیم که من تکالیفی که به عنوان فرزند در خانواده دارم مثل ادب، نز اکت، مسوولیتپذیری و آموزش پیش از دبستان را بخوبی انجام دهم و کارمند کوچولوی پدرم باشم که از او حقوق یا همان پول توجیبی در یافت میکنم. این پول توجیبی در صورت بروز خطاهای فاحش کم میشد و در صورت رفتارهای شایان توجه افزایش مییافت. اگر چیزی میخواستم که خارج از نیازهای معمول و کفایت وسایل بازی بود، باید خودم از محل پولتوجیبی تامین میکردم. یک روز برای خرید یک چرخ خیاطی، پسانداز ۶ ماهم را هزینه کردم ولی آن چرخ خیاطی آنقدر برایم عزیز بود که بعد از ازدواج هم آن را با خود بردم.
من امروز زندگی خوبی دارم و در برنامهریزی اقتصادی خانواده سهیم هستم، نمیدانم شیوه پدرم درست بود یا نه اما هرچه بود واقعا قدر کار او و قدر پول را دانستم و امروز آن را به بچههایم آموزش میدهم.
روانشناسان خانواده معتقدند والدین باید برای فرزندان فضای واقعی از توانمندی خانواده ترسیم کنند و قرار نیست آنها در محرومیت و فرزندان در رفاه زیاده از حد زندگی کنند. در غیر این صورت، آنان از نیازهای والدینشان بیاطلاع مانده و تنها به ارضای امیال خود توجه میکنند که برای خود آنان هم در آینده عواقب بدی خواهد داشت و این زیاده رویها بزودی والدین را خواهد رنجاند.
از شما متشکرم
«تشکر» واژهای است که حسین با آن بیگانه است. او هرچه میخواهد با قلدری از والدینش زورگیری میکند و اصلا برایش مهم نیست که آن چیز چگونه فراهم میشود. او الان که بـــــزرگتر شده است، به والدینش طعنه میزند که به اندازه کافی خوب نیستند و اگر میتوانست والدین پولدارتری انتخاب میکرد.
آخرین کار زشتی که از او سر زده، این است که به مادرش گفته است: خجالت میکشم که تو یک زن خانهداری. مادر دوستم نمیگذارد پسرش احساس نیاز بکند و اگر پدرش برای خرید چیزی پول نداشته باشد، او بلافاصله از حساب خودش برای خرید چیزی که میخواهد، اقدام میکند.کاش تو هم شاغل بودی!!!
شاید شما هم فهمیده باشید که دلیل این ناسپاسی چیست. والدین تکفرزند دوست دارند آب توی دل تنها بچهشان تکان نخورد و گاهی نتیجه چیزی نیست که انتظارش را میکشند.
کارشناسان توصیه میکنند والدین بچهها را به محل کارشان ببرند و دشواریها و اهمیت کار را به آنان نشان دهند.
اگر مادر، خانهدار است بچهها باید اهمیت وظایف، کار و زحمات خانهداری را بدانند و به آن احترام بگذارند. بچهها باید بدانند که کارهای خانه به زحمت و تلاش فراوان نیاز دارد؛ حتی ارزش افزودهای که مادر در خانه ایجاد میکند و بهای پخت و پز، خانهداری و کارهای تبدیلی خود در خانه را به او نشان دهید تا کار خانه را به عنوان یک کار تولیدی در نظر بگیرد.
مسوولیتپذیری
بچهها باید یاد بگیرند از بعضی نیازهای خود برای رفع نیازهای دیگر اعضای خانواده صرف نظر کنند. آنان باید بیاموزند که منافع جمعی خانواده به نیازهای شخصی و غیر ضروری آنها ارجحیت دارد.
بچهها وقتی بزرگتر میشوند، باید با بودجه خانواده آشنا باشند و از مقدار حقوق یا دستمزد والدین خود آگاهی یابند.
نباید به بچهها اجازه داد که لاف ثروتشان را بزنند. اگر کودک چنین حسی دارد از او کمک بخواهید هر چند وقت یک بار وسایلی را که نیاز ندارید، به همراه وسایل اضافه و اسباببازیهای بدون استفاده او بستهبندی کرده به مراکزی که نیاز به کمکهای غیر نقدی دارند یا خانوادههای نیازمندی که شناسایی کردهاید، اهدا کند. بگذارید حس نوعدوستی در فرزندتان رشد کند.
به کودک یاد دهید وضعیت خانواده هرچه که باشد، کسب روزی حلال قابل احترام است و باید با صرفهجویی و تنظیم توقعات، وضع را بهبود بخشید. شما با هر اندازه درآمدی که دارید، باید خود را خوشبخت نشان بدهید اما خوشبختی به معنی بینیازی و پولداری نیست.
عمر مفید وسایل عمومی خانه و اسباببازیهای کودک را به او بگویید و او را توجیه کنید اگر وسیله زودتر از موعد بر اثر بیتوجهی شکسته شود، جایگزینی آن مدتی طول میکشد.
بچهها باید قادر باشند و یاد بگیرند بدون اینکه لوازم و وسایل خانه را کثیف کنند یا بشکنند، از آنها استفاده کنند و در مورد وسایل خود و خانواده احساس مسوولیت داشته باشند.