توانایی شما در پولسازی، بستگی به توانایی شما در افزایش، خلق و ایجاد ارزش، به یک شخص، یک پروژه و یا شرکت و یا سرمایهگذاری دارد. واضحتر میگویم:
پول یکی از پاداشهایی است که شما آن را بابت ارزش افزوده دادن به زندگی دیگران دریافت میکنید.
هر قدر ارزش بیشتری به جهان اضافه کنید، پول بیشتری به عنوان پاداش دریافت خواهید کرد. ولی همه ارزشها یکسان خلق نشدهاند. در اصل سه عامل روی توانایی شما در پولسازی به خاطر ارزش افزوده، اثر میگذارد:
منحصر به فرد بودن: یعنی اینکه محصول شما یا خدماترسانیتان از چیزهایی که پیشتر بوده، متفاوت باشد. این موضوع در مورد انحصاری بودن هم صدق میکند؛ هر چیزی که مراجعهکنندگان یا مشتریان شما میخواهند، باید تنها از طریق شما بتوانند به دست بیاورند.
دامنه: که عبارت از تعداد افرادی است که شما میتوانید با پیشنهادهای خود بر آنها تأثیر بگذارید. در صورتی که بخواهیم کلی صحبت کنیم، اگر به زندگی افراد بیشتری، ارزش افزوده بدهید پول بیشتری به دست خواهید آورد.
تأثیر: مربوط به میزان ارزشی است که به دنیای یک شخص اضافه میکنید. ایجاد تفاوتی عظیم در کسب و کار یک فرد و روابط شخصی و زندگی، باعث میشود آنها پاداش بیشتری به شما بدهند، تا اینکه یک فنجان قهوه در صبح روی میز آنها بگذارید.
هر قدر خدماترسانی شما منحصربهفردتر باشد، افراد بیشتری را جذب میکنید و بر آنها بیشتر تأثیر میگذارید، در نتیجه پول بیشتری به دست میآورید. به همین دلیل است که بعضی از ستارگان سینما، بیش از یک استاد دانشگاه درآمد دارند.یک استاد، بر سی یا چهل نفر از افرادی که در سال به آنها درس میدهد، تأثیر میگذارد. درحالیکه یک هنرپیشه ارزش منحصربهفردی به میلیونها نفر اضافه میکند و البته به همان میزان هم پاداش خواهد گرفت.
این بدان معنی نیست که نیاز داریم تا درگیر کارهای سطحی شویم که پول بیشتری بسازیم. مهاتماگاندی فردی شناخته شده است که در سراسر جهان بهخاطر سادگی و قانونمند عمل کردن و نقش صلحطلبانهای که در استقلال هند ایفا کرد، مورد تحسین همه جهانیان است. او زمانی میگفت: «برای اینکه دوست من باشید، باید هزینه زیادی را متحمل شوید.» او میدانست که به خاطر ارزش افزودهای که به مردم کشورش داده، تأثیر زیادی روی میلیونها نفر گذاشته است. بنابراین به سادگی تصمیم گرفت این چند میلیون نفر را از خود دور کند، اما به در عوض همگی آنها را در قلب خود جای دهد.
مریم دلش عروسک میخواهد و سبا دوست دارد باز هم دامن بخرد. اگر مادر به مریم بگوید این همه عروسک داری تا عروسک قبلیات خراب نشده باشد برایت جدیدش را نمیخرم، پدربزرگ، عمه، خاله، و حتی بابا هست که از این قاعده سرپیچی کند و برای مریم یک عروسک جدید بخرد تا به کمد باربیهای ریز و درشتش اضافه کند.
اما سبا به تقلید از شخصیتهای تلویزیونی و کارتونی که دائم به ضرب جادو و جنبل یا جیب پر تهیهکننده، لباسهای رنگارنگ میپوشند، دوست دارد هر روز ۱۰ دست لباس عوض کند و چون مادرش هم روزی دو سه دست لباس عوض میکند، این کار او زیاد عجیب نیست.
اگر بابا به او بگوید یک نفر هست که در خانه با ولخرجی لباسهای رنگوارنگ بخرد، تو دیگر نمیخواهد این کار را بکنی، مادر ناراحت میشود و برای انتقام هم که شده، یک لباس جدید برای سبا میخرد.
امروز با وجود تنگناهای اقتصادی، بچههایی که در فضایی انتزاعی مملو از خواستههای رنگارنگ برآورده شده زندگی میکنند، کم نیستند و با این وضع بزودی از پس خواستههای آنها بر نمیآییم و از آنها جوانانی میسازیم که نمیتوانند متناسب با خواستههایشان پول درآورند. آن روز چیزی که برای آنها به میراث ماند، دو سه عدد ماهی است نه هنر ماهیگیری که آینده آنها را تضمین میکند !!!
الف مثل اقتصاد
شاید عقل معاش و فکر اقتصادی چیزی نباشد که بتوان به عنوان اولین حرفهای زندگی به کودک آموخت ولی آنچه ما انجام میدهیم، عملکرد آینده آنان را در رابطه با زندگی شکل خواهد داد.
کودک چقدر اسباببازی دارد؟ آیا با مفهوم نداشتن آشناست؟ آیا محدودیتی برای خواستههایش تصور میکند؟
اگر از همان ابتدا با زیادهروی نسبت به در اختیار گذاشتن همه چیز، به کودک نشان دهیم که برای او محدودیتی وجود ندارد، هرگز کودک الف اول اقتصاد را نخواهد آموخت.
آنتوان ماکارنکو در کتاب گفتارهایی درباره تربیت فرزندان، توجه ویژهای به تربیت اقتصادی فرزندان دارد. وی در این خصوص اعتقاد دارد: آموزش انسانی شرافتمند بودن به فرزندان کافی نیست بلکه لازم است آنان یاد بگیرند که مدیرانی خوب و شرافتمند نیز باشند. به همین دلیل توجه به اقتصاد در خانواده، زمینه بسیار مناسبی برای پرورش خصوصیات مهم اخلاقی در مدیران آینده جامعه است.
به اعتقاد این اندیشمند، با مدیریت صحیح و بجا در اقتصاد خانواده، خصوصیات جمعگرایی، صداقت، دلسوزی، صرفهجویی، مسوولیتپذیری، استعداد سمتگیری و دیگر خصوصیات مثبت، رشد و پرورش مییابد. هرگاه بچهها از محل عایدی خانواده خود اطلاعی نداشته باشند و عادت کنند صرفا نیازمندیهای خود را مرتفع سازند و به نیازمندیهای سایر اعضای خانواده بیاعتنا باشند، صرفا مصرفکنندگان حریصی خواهند بود که بعدها میتوانند هم برای خود و هم برای جامعه زیانهای جبرانناپذیری به بار بیاورند.
رمز موفقیت
ندا، خانمی ۴۵ ساله و موفق است که ازدواج مناسب کرده و فرزندان خوبی نیز تربیت کرده است. او میگوید: وقتی خیلی کوچک بودم، پدرم به من میآموخت که در یک خانواده مهم این نیست که همه چیز را به خود اختصاص دهی بلکه اینکه همه چیز را برای همه بخواهی، مهمتر است.
او برای اینکه ارزش پول و زحمات او را درک کنم، به من میگفت: میخواهی تو را استخدام کنم و من که آن روزها ۶ ساله بودم، میگفتم بله. ما قرار گذاشتیم که من تکالیفی که به عنوان فرزند در خانواده دارم مثل ادب، نز اکت، مسوولیتپذیری و آموزش پیش از دبستان را بخوبی انجام دهم و کارمند کوچولوی پدرم باشم که از او حقوق یا همان پول توجیبی در یافت میکنم. این پول توجیبی در صورت بروز خطاهای فاحش کم میشد و در صورت رفتارهای شایان توجه افزایش مییافت. اگر چیزی میخواستم که خارج از نیازهای معمول و کفایت وسایل بازی بود، باید خودم از محل پولتوجیبی تامین میکردم. یک روز برای خرید یک چرخ خیاطی، پسانداز ۶ ماهم را هزینه کردم ولی آن چرخ خیاطی آنقدر برایم عزیز بود که بعد از ازدواج هم آن را با خود بردم.
من امروز زندگی خوبی دارم و در برنامهریزی اقتصادی خانواده سهیم هستم، نمیدانم شیوه پدرم درست بود یا نه اما هرچه بود واقعا قدر کار او و قدر پول را دانستم و امروز آن را به بچههایم آموزش میدهم.
روانشناسان خانواده معتقدند والدین باید برای فرزندان فضای واقعی از توانمندی خانواده ترسیم کنند و قرار نیست آنها در محرومیت و فرزندان در رفاه زیاده از حد زندگی کنند. در غیر این صورت، آنان از نیازهای والدینشان بیاطلاع مانده و تنها به ارضای امیال خود توجه میکنند که برای خود آنان هم در آینده عواقب بدی خواهد داشت و این زیاده رویها بزودی والدین را خواهد رنجاند.
از شما متشکرم
«تشکر» واژهای است که حسین با آن بیگانه است. او هرچه میخواهد با قلدری از والدینش زورگیری میکند و اصلا برایش مهم نیست که آن چیز چگونه فراهم میشود. او الان که بـــــزرگتر شده است، به والدینش طعنه میزند که به اندازه کافی خوب نیستند و اگر میتوانست والدین پولدارتری انتخاب میکرد.
آخرین کار زشتی که از او سر زده، این است که به مادرش گفته است: خجالت میکشم که تو یک زن خانهداری. مادر دوستم نمیگذارد پسرش احساس نیاز بکند و اگر پدرش برای خرید چیزی پول نداشته باشد، او بلافاصله از حساب خودش برای خرید چیزی که میخواهد، اقدام میکند.کاش تو هم شاغل بودی!!!
شاید شما هم فهمیده باشید که دلیل این ناسپاسی چیست. والدین تکفرزند دوست دارند آب توی دل تنها بچهشان تکان نخورد و گاهی نتیجه چیزی نیست که انتظارش را میکشند.
کارشناسان توصیه میکنند والدین بچهها را به محل کارشان ببرند و دشواریها و اهمیت کار را به آنان نشان دهند.
اگر مادر، خانهدار است بچهها باید اهمیت وظایف، کار و زحمات خانهداری را بدانند و به آن احترام بگذارند. بچهها باید بدانند که کارهای خانه به زحمت و تلاش فراوان نیاز دارد؛ حتی ارزش افزودهای که مادر در خانه ایجاد میکند و بهای پخت و پز، خانهداری و کارهای تبدیلی خود در خانه را به او نشان دهید تا کار خانه را به عنوان یک کار تولیدی در نظر بگیرد.
مسوولیتپذیری
بچهها باید یاد بگیرند از بعضی نیازهای خود برای رفع نیازهای دیگر اعضای خانواده صرف نظر کنند. آنان باید بیاموزند که منافع جمعی خانواده به نیازهای شخصی و غیر ضروری آنها ارجحیت دارد.
بچهها وقتی بزرگتر میشوند، باید با بودجه خانواده آشنا باشند و از مقدار حقوق یا دستمزد والدین خود آگاهی یابند.
نباید به بچهها اجازه داد که لاف ثروتشان را بزنند. اگر کودک چنین حسی دارد از او کمک بخواهید هر چند وقت یک بار وسایلی را که نیاز ندارید، به همراه وسایل اضافه و اسباببازیهای بدون استفاده او بستهبندی کرده به مراکزی که نیاز به کمکهای غیر نقدی دارند یا خانوادههای نیازمندی که شناسایی کردهاید، اهدا کند. بگذارید حس نوعدوستی در فرزندتان رشد کند.
به کودک یاد دهید وضعیت خانواده هرچه که باشد، کسب روزی حلال قابل احترام است و باید با صرفهجویی و تنظیم توقعات، وضع را بهبود بخشید. شما با هر اندازه درآمدی که دارید، باید خود را خوشبخت نشان بدهید اما خوشبختی به معنی بینیازی و پولداری نیست.
عمر مفید وسایل عمومی خانه و اسباببازیهای کودک را به او بگویید و او را توجیه کنید اگر وسیله زودتر از موعد بر اثر بیتوجهی شکسته شود، جایگزینی آن مدتی طول میکشد.
بچهها باید قادر باشند و یاد بگیرند بدون اینکه لوازم و وسایل خانه را کثیف کنند یا بشکنند، از آنها استفاده کنند و در مورد وسایل خود و خانواده احساس مسوولیت داشته باشند.
مقدمه
قبل از قرن هفدهم ، علم و فلسفه با یگدیگر در قلمرو معارف بشری مورد تحقیق واقع می شدند و مرز مشخصی میان آن دو وجود نداشت ، تا آنکه در دوران رنسانس ، فرهنگ اومانیسم زمینه های شناخت مسائل اجتماعی را از طریق عقل و تجربه به وجود آورد ؛ این روند در خلال قرن هفدهم آنچنان شتاب یافت که باعث شد در ابتدای قرن هجدهم زمزمه ی استقلال و جدایی علوم اجتماعی از فلسفه آغاز شود ؛ و پدیدۀاستقلال و انفکاک علوم اجتماعی از فلسفه نیز به طور طبیعی این اندیشه را نمودار ساخت که پدیدۀ اجتماعی ویژگی های منظمی دارند و قانون حاکم بر رفتار اجتماعی همانند قانونمندی حاکم بر جهان ماده و طبیعت است .
در مورد اقتصاد هم ، اندیشمندان اقتصادی معتقد بودند که فعالیت های انسان در تولید ، توزیع و مصرف تابع قوانین طبیعی است که باید آنها را شناخت تا آنکه بتوان روابط علمی بین پدیده های اقتصادی را تبین کرد . از آنجا که این قوانین طبیعی است پس ، مناسب ترین قوانینی هستند که می توانند تعادل به وجود آورند ، به شرط اینکه در وضعیت طبیعی و آزادبکار روند و دولت یا اخلاق یا دین ، در عملکرد آنها دخالتی نکنند . بنابراین پدیده های عینی اقتصادی و رفتار های انسان عاقل اقتصادی در صحنه اقتصاد ، همانند دیگر رخداد های فیزیکی ، تابع رابطه علمی مشخص است و با روش تجربه قابل ملاحظه و بررسی است . واقعیت این است که پیدایش رفتار های اقتصادی ، تصادفی و اتفاقی نیست ، بلکه نظام علّی و معلولی بر آنها حاکم است ؛ به گونه ای که می توان در سایه رابطه علیت ، این رفتار ها را تفسیر کرد ؛ ولی نباید از نظر دور داشت که یکی از اجزاء علت تامه و این رفتار ها و رخدادهای عینی اراده و اختیار انسان است . رابطه اقتصادی در جامعه الزاما"در چهارچوب یک نظام اقتصادی ، مشکل می گیرد و نظام اقتصادی هم بدون « جهت » و « هدف » پذیرفته نیست و « باید » های که « جهت » و « هدف » نظام اقتصادی را تبیین می کنند ؛ « باید » های مبانی نامیده می شود .
اقتصاد چیست
انسان با توجه به تمایلی که به ارضای نیاز های خود دارد ، سعی می کند که با صرف حداقل تلاش یا هزینه ، حداکثر نتیجه را به دست آورد ، این راه و روش ، اصل اقتصاد نامیده شده ، فرد تحت تأثیر هر مشرب خاص که باشد ، لازم است بر مبنای این اصل رفتار کند . بنابرین ، « اقتصاد » علمی است که رفتار و رابطه انسان را با اشیای مادی مورد نیاز او که به رایگان در طبیعت نمی یابد ، مطالعه می کند . مطالعه اقتصاد باید درک ، بیان و تا حدی پیش بینی رفتار اقتصادی انسان را امکان پذیر سازد . این مطالعه باید به بهبود رفاه مادی فردی و اجتماعی بشر کمک کند ؛ بنابرین می توان ادعا کرد که اقتصاد ، قبل از هر چیز ، به تجزیه و تحلیل و تو ضیح شرایط و روابطی که در قلمرو رفاه مادی قرار دارد ، می پردازد . و اقتصاد بر خلاف علوم طبیعی ، علم محض نیست ؛ بلکه مجموعه اصول و قواعدی است که تحت تأثیر اراده بشر قرار می گیرد .
موضوع علم اقتصاد
موضوع اقتصاد عبارت است : از ثروت (کالاها ، خدمات و منابع ) از حیث چگونگی تولید ، توزیع و مصرف آن . مقصود از « ثروت » جنبه مالیت و ارزش کالاها و خدمات است ، نه جنبه عینیت اموال ؛ بنابرین ثروت از نظر ارزشمند بودن و مالیت موضوع اقتصاد است .
ثروت ،از حیث چگونگی رشد ، توزیع و به مصرف رساندن آن موضوع اقتصاد است ، نه از حیث آن به این شخص یا آن شخص
تعریف اقتصاد
یکی از معانی اقتصاد در لغت ، میانه روی و پرهیز از افراط و تفریط در هر کاری است . در آیه « و اقصد فی مشیک » نیز به همین معنی آمده است .
از آن نظر که اعتدال در هزینه زندگی یکی از مصادیق میانه روی بوده ، کلمه « اقتصاد » دربارۀ آن بسیار استعمال می شده است تا آنجا که در به کار گیری عرفی از « اقتصاد » غالبا" همین معنی مقصود بوده است . اقتصاد از معانی عرفی خود (میانه روی در معاش و تناسب دخلو خرج ) ، تعمیم داده شده و معادل economy قرار گرفته است .
به هر حال برای « اقتصاد » که اقتصاددانان از بحث می کنند تعاریف مختلفی ارائه شده است .
ارسطو : علم اقتصاد یعنی مدیریت خانه .
آدام اسمیت : اقتصاد ، علم بررسی ماهیت و علل ثروت ملل است .
استوارت میل : اقتصاد ، عبارت است از بررسی ماهیت ثروت از طریق قوانین تولید و توزیع
ریکاردو :اقتصاد علم است .
آلفرد مارشال : اقتصاد ،عبارت است از مطالعه بشر در زندگی شغلی و حرفه ای . در تعریف دیگر : علم اقتصاد بررسی کردار های انسان در جریان عادی زندگی اقتصاد یعنی کسب درامد و تمتع از آن برای تربیت دادن زندگی است .
روشهای تحقیق ، تحلیل و طرح مسائل اقتصادی
روش شناسی
اقتصاد دارای روش های تحقیق ، تحلیل و بیان موضوعاتی است که در بعضی از آنها با سایر علوم مشترک است . در اقتصاد دو روش شناخته شده « روش قیاسی » و « روش استقرای » برای شکل دادن به نظریه های اقتصادی مورد استفاده قرار می گیرد . مبنای اصل روش قیاسی ، قیاسی منطقی و مبنای اصلی روش استقرای ، استقرای منطقی می باشد .
قیاس منطقی
حجتی است که در آن ، ذهن از قضایای کلی ، نتیجه ای جزئی را استنتاج می کند ؛ به تعبیر دیگر ، قولی است ، فراهم آمده از چند قضیه ، به نحوی که از آن قول ، به طور ذاتی قول دیگری لازم آید . قیاس منطقی عمل ذهن برای استنتاج از کلی است .
استقرایی منطقی
حجتی است که در آن ذهن از قضایای جزئی به نتیجه ای کلی می رسد و از محسوس به معقول یا از پدیده به قانون میرسد . در این استدلال ، در واقع بخشی از قضایای جزئی دیده شده و سپس حکم آن به همه موارد تعمیم داده شده ، قانون کلی استخراج می شود .
روش قیاس
روش قیاسی ، عبارت است از روش استدلال عقلی و انتقال از معلول به علت یا بر عکس ، با استفاده از لازم و ملزوم ها و روابط منطقی میان قضایا ، برای اثبات یک نظریه کلی .
روش استقرای
عبارت است از روش استدلال از بررسی جزئیات و داده های آماری و عینی به هدف دستیابی به نتایج و قواعد و احکام عام و کلی ؛ به عبارت دیگر ، حرکت از جزئی به کلی برای تکوین یک نظریه را روش استقرایی گویند . در این روش استدلال لبتدا از طریق تحقیقات تجربی پدیده های اقتصادی مورد مشاهده قرار می گیرند و سپس با تعمیم نتایج روابط خاص مشاهده شده در پدیده ها ، قواعد و قضایایی کلی و عام ، به صورت یک نظریه یا قانون اقتصادی ارائه می شود .
فرضیه
نتایج و قواعد به دست آمده از فرضها در مورد یک پدیدۀ اقتصادی را با استفاده از روابط و دلایل منطقی ، یک فرضیه اقتصادی گویند .
نظریه
با آزمون تجربی یک فرضیه اقتصادی و با تأیید نسبی روابط و قواعد ارائه شده در آن ، به وسیله تحقیقات تجربی در مورد پدیده های خاص اقتصادی ، یک نظریه ساخته می شود . تکرار تأیید نسبی تجربی یک فرضیه ، آن را به صورت یک قانون در می آورد . این نظریه یا قانون خود می تواند به عنوان فرض های یک نظریه دیگر اقتصادی به صورت قواعد کلی در روش قیاسی به کار رود .