حتما شما هم بارها پس از هر خرید و یا حتی در پایان هفته و ماه متوجه شده اید که چه مقدار پول اضافی خرج کرده اید بدون آنکه این هزینه ها الزامی باشد یا حتی متوجه این هزینه ها شده باشید و جالب اینجاست که هرچقدر برنامه ریزی می کنید که برای دوره یا ماه بعد از این هزینه های اضافه جلوگیری کنید باز هم قادر به انجام آن نبودید!
به گفته کارشناسان اقتصادی اگر شما منبع و دلیل این مخارج را پیدا کنید و سپس برای آن برنامه ریزی کنید به راحتی می توانید از پس متوقف کردن این خرج های اضافه بر بیایید و مشاهده کنید که تا چه مقدار با همین نکات ساده می توانید پول پس انداز کنید. حال در ادامه به چند راه حل برای متوقف کردن این هزینه ها می پردازیم:
1. درباره خواستهتان، کمی تامل و درنگ کنید
اگر واقعا مایل به دست آوردن چیزی هستید، یک شب کمی درباره آن تامل کنید. مطمئن باشید که فردای آن روز، به اندازه قبل آن خواسته برایتان جذاب نیست!
2. با خودتان حساب و کتاب کنید که برای پرداخت بهای چیزی که میخواهید، چند ساعت باید کار کنید
اگر برای خریدی غیرلازم وسوسه شدهاید، با خودتان محاسبه کنید که برای به دست آوردن آن چیز، چند ساعت باید کار کنید؟ به عنوان مثال اگر درآمد شما در ساعت ۵ دلار باشد و قیمت آن چیز ۱۵۰ دلار باشد شما با محاسبه مالیات بر ارزِش افزوده آن چیز، باید تقریبا بیش از ۳۶ ساعت کار کنید تا بتوانید بهای آن را پرداخت کنید.
3. بر روی بدهیها و پساندازتان تمرکزکنید ( به بدهیها و پساندازتان فکر کنید)
با خودتان فکر کنید که اگر مجاب شوید و آن خرید را انجام دهید، برای تسویه بدهی تان و یا افزودن به پساندازتان چقدر بیشتر باید کار کنید؟ اگر مشغول جمع کردن مبلغی برای تعطیلاتتان هستید، برای این که واقعبینانه تر عمل کنید با خود تصور کنید که شاید مبلغی که میخواهید برای این خرید بپردازید، برابر با بهای گذراندن یک روز در (میامی) یا جزیره کیش خودمان باشد!
4. چک کنید که آیا پولتان را برای موضوعات و یا اقساطی بدون استفاده هدر میدهید یا نه
بسیاری از افراد هر ماهه متعهد به پرداخت های مربوط به اشتراک باشگاه، مجلات و بازپرداختهای برخی از حسابهای بانکیشان هستند که در حقیقت به ندرت و یا اصلا هیچ وقت از آنها استفاده نمیکنند و یا با گذر زمان و یا جابهجایی منزلشان به کل آنها را فراموش کردهاند.
پس اول از همه پرداختهای مرتبی که برای اشتراک های بلااستفاده انجام می دهید و هر ماهه از حسابتان کم میِشوند را چک کنید و آنها را ابطال کنید. حتی در مواردی ممکن است که بتوانید مبلغ پرداختی تان را باز پس بگیرید.
با خودتان حساب و کتاب کنید واز خودتان بپرسید که آیا واقعا به آنها احتیاج دارید؟ حتی اگر شما به ندرت از اشتراک باشگاهتان، و یا اشتراک برخی سایت های سرگرمی، فیلم، موزیک و … استفاده میکنید و یا اگر تا الان بسیار ولخرجی کردهاید، لازم است بدانید که از عهده این پرداخت های لوکس بر نخواهید آمد. پس میتوانید از راههای جایگزین مناسبی مثل استفاده از باشگاه های دولتی و وابسته به شهرداری، سایت های رایگاه دانلود فیلم و موسیقی و … استفاده کنید
5. ماهی یک بار برای خرید خورد و خوراک به فروشگاه بروید و برایش برنامه ریزی کنید
یک بودجه مالی درنظر بگیرید و یک برنامه غذایی معین داشته باشید و وقتی که به خرید میروید یک ماشین حساب با خود ببرید تا با خودتان حساب وکتاب کنید.هیچ وقت زمانی که گرسنه هستید برای خرید نروید، زیرا امکان این که وسوسه شوید و زیاد خرید کنید بسیار بیشتر میشود. اگر فقط یک بار در ماه به خرید بروید کمتر تمایل پیدا میکنید تا خریدهای یهویی و الکی انجام بدهید. بهتر است تا سبد خریدتان را با نان و شیر پر کنید.
6. کارتهای اعتباری و بانکی تان را در منزل بگذارید
کارت های بانکی تان یکی از دلایل اصلی خرج های بیش از اندازه شماست چرا که احساس می کنید همیشه پُشتتان به حساب بانکیتان گرم است و تنها کافی است اراده کنید تا چیزی را بخرید و آن زمان است که دیگر به راحتی وسوسه خرید بر شما غلبه خواهد کرد چون دیگر مانعی همچون کمبود پول برای جلوگیری از خرید در مقابل شما قرار ندارد.
زمانی که بیرون میروید دقیقا مقدار پول نقدی را که برای خرج آن روزتان لازم است را باخود به همراه ببرید و کارت پولهایتان را همراه خود نبرید تا از فروشگاههای سر راهتان بیش از حد لازم خرید های الکی انجام ندهید. با این روش هر چقدر هم که وسوسه شوید، در آخر باید منصرف شوید.
7. وسوسه نشوید و به خرید نروید
اگر به خرید نروید مسلما دراطرافتان چیزهای گول زنک نخواهید دید، پس در منزل بمانید، به همین سادگی!! اگر دوست دارید اوقات فراغتتان را با خرید کردن بگذرانید، به جای آن، کار دیگری انجام دهید. خودتان را مشغول نگه دارید. با این روش دیگر وسوسه نمیشوید تا بیش از بودجهتان خرج کنید.
8. به جای هر چیز جدیدی که میخرید، از شر چیزهای قدیمی تان خلاص شوید
اگر واقعا میخواهید که چیز جدیدی بخرید، ببینید آیا وسیله قدیمیای برای فروختن دارید که بتوانید با این روش مبلغی که از فروختن آن به دست میآورید را با مبلغی که برای خرید میپردازید تهاتر کنید.
9. یک لیست از خریدهای لازمتان را تهیه کنید و به آن پایبند باشید
همیشه قبل از رفتن به فروشگاه، یک لیست خرید تهیه کنید و چیزهای وسوسه کننده را معلوم کنید تا وقتی که بیرون رفتید به سمت آنها منحرف نشوید و گول نخورید!
10. از سوپرمارکتهای آنلاین خرید کنید
اگر نمیتوانید به لیست خریدی که تهیه کرده اید مقید باشید، خریدهایتان را به صورت آنلاین سفارش بدهید. بدین صورت وقتی که مبلغ کل خریدتان را می بینید، راحتتر به بودجه ای که مختص آن خرید قرار داده بودید پایبند میمانید. علاوه بر آن، با این روش دیگر با دیدن وسیله های غیر لازم در فروشگاه، تحریک به خرید آنها نمیشوید.
11. لیستی از بدهیها و مبالغی که قصد دارید با پس انداز کردن به آنها برسید، نوشته و در کیف پولتان بگذارید
با این روش هر زمانی که برای یک خرید اضافه کیف پولتان را باز کنید، به یاد میآورید که به چه علت نباید آن پول خرج کنید!
12. میتوانید چیزهایی از قبیل مبلمان، قهوهساز یا لباس کودک را از وبسایت خرید وسایل کارکرده و دست دوم تهیه کنید
اگر واقعا احتیاج به تعویض کردن چیزی دارید، از این وب سایت ها استفاده کنید. در این گونه وب سایت ها با توجه به منطقه ای که قرار دارید، برخی از محصولات دست دوم دوستان و یا شاید آشنایانی که درمجاورت شما زندگی میکنند به صورت رایگان به شما پیشنهاد داده میشود و میتوانید از این طریق آنها را تهیه کنید. نگران نباشید خیلی وقت ها برعکس این اتفاق هم ممکن است اتفاق بیفتد!
13. فکر کنید که کارت بدهیتان مانند کارت اعتباریتان است
کارتهای اعتباری، کارتهایی هستند که در خارج از ایران رایج هستند و برای استفاده از آن ها لازم نیست که در حسابتان پولی باشد. بانک صادرکننده این کارتها، ماهانه به شما اعتباری معین میدهد و شما باید آخر هر ماه آن مبلغ را بدون احتساب سود بازگردانید. اما کارت بدهی، همان کارت های رایج و معمولی در کشور خودمان است.
زمانی که پولتان را جمع می کنید، آن پول را، مبلغی ببینید که دست شما امانت است و باید در آخر ماه به بانک صادرکننده کارت اعتباریتان بپردازید و به آن پول به چشم پول خود نگاه نکنید. با خود تصور کنید که کارت اعتباریتان هم مانند کارت بدهیتان است و شما نباید سریعا سراغ کیف پولتان بروید و دست به جیب شوید. (همچنین حواستان باشد که برای آخر ماه بتوانید مبلغ کارت اعتباریتان را تسویه کنید.)
14. خودتان را به چالش بکشید ( با خودتان مبارزه کنید)
خودتان را مقید کنید که بیرون رفتن های شبانهتان را کمی خلاقانه تر کنید و با تعیین یک بودجه مقرر اوقات فراغتتان را سپری کنید. مثلا میتوانید برای پیک نیک کردن به یک پارک بروید و یا در منزل فیلم ببینید و اگر چیز خاصی را لازم دارید که حتما باید تهیه کنید، با خود فکر کنید که برای بهای آن چیز از چه روشهای جدیدتر و خلاقانهای میتوانید استفاده کنید.
15. یک سرگرمی جدید را شروع کنید
برای برخی از فعالیتهای رایگان از قبیل دویدن ویا کارهای خیریهی داوطلبانه، اندکی زمان بگذارید. با این روش زمانتان پرتر از قبل میشود و کمتر پول خرج میکنید!
16. به خودتان پول تو جیبی بدهید
یک حساب بانکی برای قبض هایتان بسازید و مبالغی را که باید پرداخت کنید را به آن حساب بریزید تا مطمئن شوید که پول لازم برای پرداخت قبضهایتان را کنار گذاشتهاید و همه قبض ها در آخر ماه پرداخت خواهند شد. سپس از مقدار پولی که باقی میماند مبلغ معینی را برای خود کنار گذاشته تا هر طور که دوست دارید آن را خرج کنید.
17. پول خردهایتان را برای پس انداز کردن، جمع کنید
پول خردهایتان را داخل یک شیشه مربا بریزید. با این روش کمتر تمایل پیدا خواهید کرد تا قانون را زیر پا بگذارید و اصطلاحا آن شیشه را برای خرج کردن بشکنید و زمانی که شیشه پر شد آن را یا به حساب بانکیتان واریز کنید و یا با آن، مقدار از بدهی کارت بدهیتان را تسویه کنید
چیزی که بین میلیونرها و میلیاردها تفاوت ایجاد میکند و من در تعداد زیادی از آنها این موضوع را مشاهده کردهام، این است که آنها مرتب از خود سؤالی را میپرسند که من آنها را «سؤالات خلق ثروت» مینامم، و زمانی را برای پیدا کردن جواب آن، صرف میکنند. مثالی از مثالهای مربوط به خلق ثروت این است:
چه محصول منحصربهفردی میتوانم تولید کنم و یا خدماترسانی منحصربهفردی داشته باشم، که ارزش زیادی برای جهان داشته باشد؟
این نوع سؤالات، مغزتان را برای اطلاعات مربوط به خلق ثروت مرتب میکند و شما را در حالتی قرار میدهد که منابع بیشتری داشته باشید. اگر از جوابهایی که دریافت میکنید، خوشحال نیستید، میتوانید سؤال را عوض کنید و یا به سؤال کردن خود تا پیدا کردن جواب صحیح ادامه دهید. مغز شما آنقدر دنبال پاسخ میگردد تا جواب مفید را پیدا کند. شاید نیاز داشته باشید این کار را یکبار برای چند روز پیش از دریافت پاسخ به طور مرتب انجام دهید؛ تا اینکه یکباره پاسخ، پیدا شود و برای شما شعف زیادی به همراه داشته باشد. انیشتین یک دانشمندی دنبالهروی دیگران نبود، مخترعی باهوش بود. همواره در طول روز، دنبال طرحهای جدیدی میگشت. او معادلاتی نوشت که دنیا را عوض کرد و علت آن هم سؤالات هوشمندانهتری بود که نسبت به دانشمندان همعصر خودش مدام میپرسید.
برای اینکه پول زیادی بسازید، نیاز ندارید که یک شاگرد ممتاز دانشگاه باشید. اگر به زندگینامه صدها ثروتمند که فهرست آنان در مجله تامیز منتشر شده، نگاهی اجمالی بیندازید، به صحت این مطلب، پی خواهید برد. فقط نیاز دارید سؤالات هوشمندانه مالی بپرسید و پاسخها را نزد خود نگه دارید تا جاییکه پاسخ لازم را دریافت کنید.
نیازی نیست پاسخ را بلافاصله دریافت کنید. به همین خاطر است که به سؤال کردن ادامه میدهید. خلاقیت ذهن انسان، نامحدود است؛ فقط به تمام چیزهایی که در دنیا وجود دارد، نگاهی بیندازید، تمام هنرها، علوم، فنآوری و تجارب، همگی به وسیله ذهن انسان خلق شده است. برای چند لحظه مکث کنید و درباره این ثروت خلق شده، به طور واقعی فکر کنید. این سؤالات را مرتب از خودتان بپرسید:
* چگونه میتوانم ارزش افزوده به زندگی بدهم و به راحتی پول به دست بیاورم؟
* مردم به خاطر چه چیزی پول پرداخت میکنند، تا من به سادگی و با خوشحالی آن را برای آنها تهیه کنم؟
* از چه راههایی به راحتی و با لذت میتوانم به فراوانی ثروت برسم؟
* عاشق خلق چه چیزهایی هستم که افراد عاشقانه حاضرند به خاطرش پول بپردازند؟
چند روز آینده را به طور دائم صرف سؤال کردن این پرسشها از خود بکنید، تا جاییکه، طرحها وارد ذهن شما بشوند. لوح فشردهای که همراه این کتاب است، به ذهن ناهوشیار شما دستورهایی میدهد تا به صورت خلاقانه، دنبال پاسخهای مربوط به سؤالات ثروت بگردید.
همانطور که مشاهده میکنید، سؤالات سادهاند. تمرینی که من با شما در میان میگذارم، یکی از قدرتمندترینها در کل کتاب است.
دفتر یادداشت میلیونرها
1. به بیرون خانه یا دفتر کار خود بروید، یک دفترچه یادداشت بخرید یا صفحه کاغذی تهیه کنید که در این تمرین، از آن استفاده شود. هر چیزی که فکر میکنید لازم است به همراه داشته باشید و به طور منظم از آن استفاده کنید، احساس بزرگ بودن خواهید کرد. (ریچارد برانسون به من گفت بهترین کارها و طرحهایش را پشت پاکت نامهها و دستمال کاغذیهایش نوشته است.)
2. هر روز، برای 30 روز آینده، حداقل 10 پاسخ برای سؤال خلق ثروت که از قبل بیان شد، بنویسید؛ هر چیزی که به فکرتان میرسد. پاسخهایتان نباید به طور حتم عملی باشد، به خاطر اهداف این تمرین، فقط اجازه دهید که ذهن خلاق شود و در حالت جاری باشد.
3. در پایان 30 روز حداقل 300 راه پیدا خواهید کرد که با کمک آن، ارزش افزوده به جهان خواهید داد و پول بیشتری به دست خواهید آورد.
توانایی شما در پولسازی، بستگی به توانایی شما در افزایش، خلق و ایجاد ارزش، به یک شخص، یک پروژه و یا شرکت و یا سرمایهگذاری دارد. واضحتر میگویم:
پول یکی از پاداشهایی است که شما آن را بابت ارزش افزوده دادن به زندگی دیگران دریافت میکنید.
هر قدر ارزش بیشتری به جهان اضافه کنید، پول بیشتری به عنوان پاداش دریافت خواهید کرد. ولی همه ارزشها یکسان خلق نشدهاند. در اصل سه عامل روی توانایی شما در پولسازی به خاطر ارزش افزوده، اثر میگذارد:
منحصر به فرد بودن: یعنی اینکه محصول شما یا خدماترسانیتان از چیزهایی که پیشتر بوده، متفاوت باشد. این موضوع در مورد انحصاری بودن هم صدق میکند؛ هر چیزی که مراجعهکنندگان یا مشتریان شما میخواهند، باید تنها از طریق شما بتوانند به دست بیاورند.
دامنه: که عبارت از تعداد افرادی است که شما میتوانید با پیشنهادهای خود بر آنها تأثیر بگذارید. در صورتی که بخواهیم کلی صحبت کنیم، اگر به زندگی افراد بیشتری، ارزش افزوده بدهید پول بیشتری به دست خواهید آورد.
تأثیر: مربوط به میزان ارزشی است که به دنیای یک شخص اضافه میکنید. ایجاد تفاوتی عظیم در کسب و کار یک فرد و روابط شخصی و زندگی، باعث میشود آنها پاداش بیشتری به شما بدهند، تا اینکه یک فنجان قهوه در صبح روی میز آنها بگذارید.
هر قدر خدماترسانی شما منحصربهفردتر باشد، افراد بیشتری را جذب میکنید و بر آنها بیشتر تأثیر میگذارید، در نتیجه پول بیشتری به دست میآورید. به همین دلیل است که بعضی از ستارگان سینما، بیش از یک استاد دانشگاه درآمد دارند.یک استاد، بر سی یا چهل نفر از افرادی که در سال به آنها درس میدهد، تأثیر میگذارد. درحالیکه یک هنرپیشه ارزش منحصربهفردی به میلیونها نفر اضافه میکند و البته به همان میزان هم پاداش خواهد گرفت.
این بدان معنی نیست که نیاز داریم تا درگیر کارهای سطحی شویم که پول بیشتری بسازیم. مهاتماگاندی فردی شناخته شده است که در سراسر جهان بهخاطر سادگی و قانونمند عمل کردن و نقش صلحطلبانهای که در استقلال هند ایفا کرد، مورد تحسین همه جهانیان است. او زمانی میگفت: «برای اینکه دوست من باشید، باید هزینه زیادی را متحمل شوید.» او میدانست که به خاطر ارزش افزودهای که به مردم کشورش داده، تأثیر زیادی روی میلیونها نفر گذاشته است. بنابراین به سادگی تصمیم گرفت این چند میلیون نفر را از خود دور کند، اما به در عوض همگی آنها را در قلب خود جای دهد.
حتماً در محل زندگی خود در مغازهها یا فروشگاهها یا در اداره و محل کار خویش در قسمت مالی و حسابداری، اگر گذارتان به اداره مالیات افتاده باشد، دیدهاید که برای تنظیم درآمدها و هزینهها، دفترهایی دارند به اسم دفتر روزانه. در این دفترها، افراد یا ادارهها میزان خریدها و فروشها و خلاصه دخل و خرج خود را مینویسند. به زوجها و بهخصوص به زن و شوهرهای جوان توصیه میشود که تا مدتی برای تنظیم امور مالی و به اصطلاح تنظیم و مدیریت منابع مالی خود، به اقدامی مشابه تنظیم دفتر روزانه بپردازند. شاید بگویید زمانی که دخل و مداخل کمتر از خرج و مخارج است، چطور باید دفتر تنظیم منابع مالی داشت، اما از اتفاق همینجاست که خانوادهها باید دفتر تنظیم دخل و خرج داشته باشند، تا بتوانند منابع و مداخل محدودشان را به بهترین شکل خرج کنند. در اینباره به خانوادهها توصیه میشود به شکل زیر عمل کنند:
1ـ دفترچهای برای ثبت و ضبط دخل و خرج زندگی تهیه کنید.
2ـ صفحات این دفترچه را به شکلی خطکشی کنید که شامل چند ستوی ناشد.
3ـ چند صفحه از دفترچه را برای هر یک از ماههای سال بگذارید و در ستونهای آماده شده برای هر ماه موارد زیر را بنویسید.
الف) درآمدها: در ستونی، درآمدهای ماهانه خانواده (خود و همسر و احتمالاً فرزندان را بنویسید. درآمدها علاوه بر حقوق یا دستمزد ثابت ماهانه میتواند شامل وجوه دیگر هم باشد، مثل وامهای دریافتی یا کمکهای مالی والدین یا اقوام و نیز درآمدهای دیگر.
ب) مخارج و هزینهها: در ستونی دیگر هزینه و مخارج خانواده را در یک ماه بنویسید. این مخارج دو نوعاند؛ 1ـ مخارج ثابت که شامل هزینههای خورد و خوراک، مبالغ پرداختی برای ایاب و ذهاب، آب و برق و گاز و...، هزینه پرداخت اجاره مسکن و... میشوند و 2ـ مخارج غیرثابت و پیشبینی نشده، مثل هزینههای پزشکی، پذیرایی از میهمان و نیز خریدهای احتمالی مثل خرید کفش و کیف و...
4ـ در ستون دیگر، نیازهای شخصی و نیازهای خانوادگی (یعنی نیاز به چیزهایی که در زندگی مشترک به آنها نیاز دارید، مثل وسایل منزل یا...) خود را بنویسید.
5ـ نیازهای بند 4 را اولویتبندی کنید. در این اولویتگذاری نیازهای شخصیتان را نادیده نگیرید ولی در انتخاب بین نیازهای شخصی و خانوادگی اولویت را به رفع نیازهای خانوادگی بدهید.
6ـ سعی کنید رقم احتمالی را که برای رفع نیازهای اولیتگذاری شده، لازم است (به طور تقریبی) برآورده و محاسبه کنید.
7ـ درآمدها و مخارجتان را با هم مقایسه کنید و براساس درآمدها و اولویتها، مخارج ماهانه خود را تنظیم کنید. اگر هزینههایتان بیشتر از درآمدها بود، سایر نیازها را تا زمانی که امکان برآورده ساختنشان نبود به تعویق بیندازید. (نگران نباشید ماههای اول معمولاً مخارج بیشتر از درآمدهاست. ولی چند ماه، که این برنامه را انجام دهید خود به خود متوجه میشوید که میتوانید، بعضی از مخارج را کم کنید. در این زمینه، انعطافپذیر باشید و هر جا و هر زمان که توانستید به نفع درآمدهای خانواده از مخارج و هزینهها کم کنید.)
8ـ هرچندکه شاید این کار را تکراری و خستهکننده بدانید اما استمرار آن شما را به نتایج خوبی میرساند. امتحان کنید.
نویسنده: کریستین هالبوم و آرماندو دالو
ترجمه: دنیا مملکتدوست
چرا مردم از پیشرفت و بهبود وضع مالی خود و داشتن یک زندگی راحت باز میمانند؟ پاسخ به این سئوال عموماً بر این مسئله متمرکز است که موفقیت مالی غیرممکن است. بیشتر مردم موانع بیشماری را که سد راه پولدار شدنشان میشوند، خود به وجود میآورند.
اگر شما هم باورهای محدود کنندهای را درباره پول در ضمیر ناهوشیارتان جای دادهاید، خارج شدن از حصار تنگ فقر و بیپولی کاری دشوار است، چرا که ذهن ناهوشیار شما تمام تلاشتان را برای دستیابی به پول مختل میکند. به همین خاطر بیشتر مردم، زندگیشان را با این خیال به سر میبرند که آنها هیچگاه عرضه پولدار شدن را ندارند. با این حال کسانی نیز هستند که اگرچه به پولدار شدن خود ایمان دارند، اما راه دستیابی به آن را نمیدانند.
بیشتر مردم در ضمیر هوشیار خود فکر میکنند که برای رسیدن به اهدافشان میتوانند هر کاری را انجام دهند، اما بخش ناخودآگاه مغز آنان به موفقیتشان اعتقاد ندارد؛ بنابراین شخص هر چه بیشتر از بخش ناخودآگاه مغزش پیروی کند، موانع بیشتری در زندگی روزانهاش پدید میآید. این همان کاری است که ذهن انجام میدهد.
برای روشنتر شدن مطلب به مثالی اشاره میکنیم. افراد زیادی وجود دارند که با وجود استفاده از کتابهای مفید در زمینه ثروتمند شدن، شرکت در سمینارهای متعدد، و استفاده از جملات تأکیدی زیاد، هنوز اغلب آنها با مشکلات مادی زیادی، دست و پنجه نرم میکنند. این افراد اگرچه تمام کارهایی را که در این زمینه انجام دادهاند، مفید و ثمربخش بوده است؛ اما هنوز درگیر یک نوع باور محدود کننده هستند. اینگونه افراد معمولاً درباره دستیابی به ثروت، باورها و اعتقادهای مختلفی دارند، از جمله:
* من برای رسیدن به اهدافم در زندگی پول کافی ندارم.
* برای من خیلی دیر شده است، فکر نکنم بتوانم به پول دست پیدا کنم.
* در صورت سرمایهگذاری در بازار بورس، قیمتها سقوط خواهند کرد.
* اقتصاد مسئلهای بسیار پیچیدهای است.
همه این باورها موانعی را ایجاد میکنند که این موانع، ما را برای دستیابی به ثروت دچار میکنند. این نوع افکار، مردم را محدود میکنند، زیرا آنان در جستوجوی پاسخهایی در خارج از خودشان هستند، در حالیکه کلید گنج و ثروت در درونشان قرار دارد. غنا و بینیازی در ذهن مردم جای دارد. بسیاری از کسانی که در زمینه مالی موفق هستند، اغلب باورهای مثبتی درباره رفاه و نعمت دارند. وقتی که مردم متوجه میشوند که چطور در مسیر خوشبختی گام بردارند، از قلمرو اسباب و علل بیرون میآیند، و این سئوال، ذهنشان را به خود مشغول میکند؛ «آیا ممکن است؟» سپس به مرور اهدافشان میپردازند و از آن میان، یکی را به دست میآورند. آری، آنان موفق میشوند زیرا ایده پولدار شدن را در سر میپرورانند.
پس بجای اینکه ذهن خود را بر امکانات متمرکز کنیم، بهتر است کمی به این مسئله فکر کنیم که چرا ما ثروت و نعمت کافی در زندگی نداریم. داشتن یک الگوی مناسب، محدودیتها و موانع موجود بر سر راه موفقیت را کاهش میدهد. وقتی که از نظر فکری در وضعیت بهتری به سر ببرید، و از تنشها، نگرانیها و عصبانیت به دور باشید، آسانتر میتوانید در زندگی پیشرفت کنید. اولین قدم برای کمک به یک شخص، این است که ماهیت مشکلاتش را برایش کشف کنید. برای مثال، ممکن است یک نفر پدر و مادری داشته باشد که عمری در فقر و ناچیزی دست و پا زدهاند؛ بنابراین این فرد در ضمیر ناهوشیار خود این باور را دارد که مجبور است همیشه درگیر مشکلات مالی باشد، چرا که والدین او هم دچار چنین وضعیتی بودهاند؛ و یا والدینش دائم به او تلقین کنند که او قادر به ساختن یک زندگی راحت برای خودش نیست.
این مسئله، عموماًُ در کودکان به چشم میخورد. آنها در سالهای اولیه زندگیشان، فقر و بیپولی در ذهنششان نقش بسته است. این نوع باورهای محدود در «ان. ال. پی»، «مهر زدن» نامیده میشود، همین مهر و نقش در اذهان کودکان باعث میشود که چهبسا تا آخر عمرشان به فقر و بیپولی خود ایمان داشته باشند. بنابراین شناخت باورهای محدود و مقید، نخستین گام اساسی است.
زمانی که به نقشها و باورهای ضمیر ناهوشیارتان پی بردید، میتوانید از روشهای مختلف «ان. ال. پی» برای از بین بردن موانع استفاده کنید، و به خود این اجازه را بدهید که از امکانات و فرصتهای دستیابی به ثروت و نعمات زندگی برخوردار شوید.
چه باید کرد؟
پیش از هر چیز، بهدقت درباره خواستهها و آرزوهای خود و راههای رسیدن به آنها بیندیشید. از خود بپرسید: «چگونه میتوانم موفق شوم؟»
حال، کار متفاوتی انجام دهید. به چیزهایی که در زندگی ندارید فکر کنید. سپس از خود بپرسید که چرا این چیزها را ندارید و چطور میتوانید آنها را بهدست بیاورید. حتی با یادآوری یکی از آرزوها و خواستههایتان احساس خوبی به شما دست میدهد. این احساس، از آنجا ناشی میشود که در این حالت، تمام چارچوبهای ضمیر هوشیار و ناهوشیار شما که در خصوص ثروت و کامیابی هستند، گسترش پیدا میکنند. شاید این مسئله عجیب بهنظر برسد که چطور یک نفر میتواند، بهیکباره باورها و رفتار خود را درباره این امکانات تغییر دهد؟ اغلب اوقات، مردم بهدنبال نتایج آنی و فوری هستند. این تغییرات شاید در ابتدا ناچیز باشند، اما در ادامه مردم میآموزند که بهروش جدیدی فکر کنند و در این حالت درهای گشوده زیادی جلوی خود مشاهده میکنند.
برای روشن شدن مطلب بالا مثالی میزنیم؛ سالها پیش تعدادی ویتنامی به ایالات متحده مهاجرت کردند. بیشتر مردم آمریکا از اینکه دولت، امکانات و خدماتی در اختیار این افراد مهاجر قرار میداد، ناراضی بودند. اما نکته قابل توجه این بود که بیشتر ویتنامیهایی که وارد دنیای تجارت میشدند، به موفقیتهای چشمگیری دست مییافتند، چرا؟
شاید دلیل مشخص آن، این باشد که مردم ویتنام از کشوری میآمدند که در صورت اشتباه کردن، فرصت بسیار کمی برای جبران آن داشتند. آنها به کشور ایالات متحده آمدند، کشوری که در آن، بدترین حالت ممکن این بود که کسی آنها را پای تلفن بخواهد و یا آنها را بهخاطر پرداخت نکردن یک صورتحساب شماتت کند.
و بالاخره اینکه ویتنامیها پس از مهاجرت به آمریکا، بهصورت دو یا سه خانواده در زیر یک سقف با هم زندگی کردند و با انجام مشاغل دشوار و کمدرآمد، پولهایشان را روی هم گذاشتند و در مدت کمی، با این پولها تجارتی را به راه انداختند و تمام اعضای خانوادهها در کنار هم این تجارت را رونق بخشیدند. و در نتیجه نیازی به استخدام نیروی کار نداشتند. به این ترتیب پس از گذشت مدتی با سود حاصل از تجارت، ملکی را خریداری کردند و در ادامه همینطور به خرید املاک بیشتری پرداختند.
برای این ویتنامیها، موفقیت، اثبات و تأکید بر امکانات موجود بود؛ چرا که برای آنها هر چیزی امکان داشت. آنها برای دستیابی به اهداف بلندمدتشان رنج و سختی کوتاهمدت را به جان میخریدند. پس خواستن توانستن است.
اگر شما از نقطهای از جهان آمده باشید که مرگ هر لحظه در انتظار شما بوده، بجای عصبانیت و ناراحتی از ترک وطن، بهخاطر زنده بودن بسیار سپاسگزار و خوشحال باشید، و بجای ترشرویی و شکایت کردن، برای برطرف کردن مشکلات و موانعی که بر سر راه زندگیتان قرار دارد، این سئوال را از خود بپرسید: «آیا موفقیت امکان دارد؟»
صبر یک موهبت است.
برای بیشتر آلمانیها، پسانداز کردن پول برای خرید اجناس بزرگ و گرانقیمت و پرداخت نقدی اجناس، کاری مرسوم است. در کشور آلمان تنها بدهیای که مردم دارند، پول رهن منزل و یا بدهی اتومبیلشان است. آنها پس از خرید کالای مورد نظر خود، بلافاصله برای خرید کالای بعدیشان شروع به پسانداز میکنند. آنها حتی لحظهای از کنار گذاشتن پولشان برای خرید کالای مورد نظر خود تأسف نمیخورند؛ بنابراین بجای آنکه انرژی خود را صرف این بکنند که چگونه به هدف خود برسند، با صبر و تأمل به انتظار رسیدن به هدفشان مینشینند.
توانایی به تأخیر انداختن لذت و خشنودی، موضوع کتاب دکتر «دانیل گلمن» با عنوان «بینش احساسی» است. نویسنده در این کتاب، نتیجه میگیرد: کسانی میتوانند برای رسیدن به خواستههای خود صبر و تحمل کنند، به مرز موفقیت نزدیکترند.
بینیازی واقعی
اغلب مردم، نگران میزان درآمد خود هستند. خواه یک نفر سالانه یک میلیون دلار درآمد داشته باشد، خواه پانزده هزار دلار؛ در هر دو حالت میل به کسب درآمد بیشتر در او وجود دارد و مردم هیچگاه از میزان درآمد خود راضی نیستند.
در زمان حکومت نازی، افراد ثروتمند بیشماری در کشور آلمان بودند که پس از مصادره اموالشان به اردوگاههای کار اجباری فرستاده میشدند. «ویکتور فرانکل» و «آن فرانکل»، در حالیکه در بدترین شرایط زندگی و در فقر دست و پا میزدند، هنوز یک زندگی غنی و پرنعمتی را داشتند.
ویکتور فرانکل، در کتاب خود تحت عنوان «انسان در جستوجوی معنا» معتقد است که تنها یک چیز را نمیتوان از انسان به زور گرفت، و آن نگرش و بینش او به زندگی است. او میگوید: «ما که در اردوگاه کار اجباری زندگی کردهایم، میتوانیم مردمی را بهخاطر بیاوریم که به کلبههای دیگران میرفتند و به آنها دلداری میدادند و آخرین تکه نانشان را به آنها میبخشیدند. اگر چه تعداد آنها انگشتشمار بود، اما برای اثبات این مسئله کافی است که همهچیز را میتوان از یک انسان گرفت، مگر یک چیز و آن هم آخرین آزادی انسان در انتخاب رفتار خویش در هر شرایطی است.»
فرانکل بهعنوان روانشناس، نگرش خلاقی را پذیرفت که به او کمک کرد تا از شرایط سخت زندگی در یک اردوگاه کار اجباری زنده بیرون بیاید.
آیا پول معیار ارزش انسان است؟
همانطور که در بالا به آن اشاره کردیم، ویکتور فرانکل در اردوگاه، تمام دارایی خود حتی کفشهایش را از دست داد و تنها چیزی که برای او باقی ماند، توانایی باور خویش و پذیرفتن این مسئله بود که او هنوز انسان خوبی است، با وجود آنکه همهچیز را از او گرفته بودند.
این دیدگاه، از آن جهت ارزشمند است که ثابت میکند داشتن پول و ثروت در مدت زمان طولانی نمیتواند ملاکی برای ارزش دادن به خود باشد پول، مشخص نمیکند که شما چهکسی هستید، بلکه تنها یک منبع است، آنچه مهم است، داشتن اعتماد به نفس بالاست. پول صرفاً یک عامل بیرونی است. زمانی که مردم نسبت به خود احساس بهتری پیدا کنند، از شکست کمتر هراس دارند. امروزه میزان بهادادن به خود با خرج کردن پول سنجیده میشود؛ یعنی هر چه پول بیشتری برای خود خرج کنی، برای خود ارزش بیشتری قائل هستی. حال به مثالی اشاره میکنیم؛ زنی را در نظر بگیرید که ١٧ میلیون دلار از والدینش به او ارث رسیده است. او در سال حداقل ٨٠٠،٠٠٠ دلار برای خرید وسایل مورد علاقه خود خرج میکند؛ مثلاً در یک خرید از فروشگاه محل زندگیش. ١٨٠،٠٠٠ دلار را خرج خرید لباس و کفش میکند و اما علت همه این ولخرجیها بهخاطر چشم و همچشمی با خواهرش است.
خواهر این زن هم که همان مبلغ را به ارث برده است، همین ولخرجیها را میکرد. اما او به پول بهعنوان یک جنبه از هویت خود نگاه نمیکرد و بسیار خرج کردن را نشانه ارزش نمیدانست. این زن بعد از ازدواج به کمک همسرش، به تجارت موفقیتآمیزی دست زد؛ بهطوری که در طول چند سال، سود حاصل از تجارت چندین برابر سرمایه اولیهاش بود. اما خواهری که پول را وسیلهای برای ارزش دادن به خود میدید، خیلی زود تمام پولهایش را از دست داد و ورشکست شد.
بنابراین، کسانی که هویت و ارزش خود را بر پایه عوامل بیرونی قرار نمیدهند، خیلی زود خسته و درمانده میشوند. زمانی که شخص از مقایسه کردن و قضاوت درباره خود و دیگران دست برمیدارد، کمکم متوجه تغییرات شگرفی در زندگیش میشود؛ چرا که زندگی را از دریچه چشمان خود میبیند، و دیگران فرصت شناخت خویش را از او نمیگیرند. این شخص، بجای دیدن نکات منفی و نداشتههای خود، متوجه تواناییها و امتیازات خود میشود و سعی میکند، جنبههای مثبت وجودش را تقویت و جنبههای منفی را از بین ببرد.
پس با درک و شناخت بهتر خود، میتوانیم به سرچشمه خوشبختی که در وجودمان جریان دارد، دست پیدا کنیم. این شناخت، ما را در درک جهان خارج کمک میکند و در نتیجه موانع و مشکلات موجود بر سر راهمان را راحتتر برطرف میکنیم و به آنچه در زندگی آرزویش را داریم، از جمله برخورداری از یک زندگی پر از رفاه و آسایش دست پیدا خواهیم کرد.